غزل
آنانکه قاب عکس خدا را زمین زدندپروانه های رو به هوا را زمین زدنددر سرزمین شب زده های عصا پرستبا پشت پا غرور عصا را زمین زدندقومی که رو به کعبه نکردند هیچ وقتقدقامت موذن ما را زمین زدندخورشید پاره پاره و آتش گرفت ماهوقتی تمام آینه ها را زمین زدندیا ایها القبیله درد آشنا ، هلا!تابوت خاکی شهدا را زمین زدندتا آمدند پنجره ها خنده سر دهندتوپ وتفنگ و مین همه جا را زمین زدندآواز عاشقانه ما در گلو شکستحق با سکوت بود ، صدا را زمین زدند
افرا عسکریان |
برچسب : شعر ایذه , ایذه , انشان , انزان , شاعران ایذه , شاعر ایذه ای , شعر بختیاری , افراعسگریان, نویسنده : اعضای گروه ادبیات علوم انسانی 78-39-197-180 بازدید : 720